بهترین دوستان من{7}

رائون و تهیونگ از بیمارستان خارج میشن و سوارماشین میشن.
کل راه سکوت تمام ماشینو پرکرده بود.
چوی:رسیدیم قربان
تهیونگ:ممنون اقای چوی،راستی پدر نباید درمورد این موضوع چیزی بفهمه.
چوی:چشم‌قربان
تهیونگ دست رائونو میگیره و دوتایی از ماشین پیاده میشن و واردعمارت میشن
رائون دوباره خیلی سریع به اتاقش میره.
جیمین:چیشد؟
تهیونگ:هیچی..زخمش عفونت کرده بود پرستار تمیزش کرد و بخیه‌ش زد
کوک:هی پسرا یه چیزی هست که باید ببینید
تهیونگ:چیه؟
کوک:این فیلم کاملا واضح نشون میده که دست رائون چطور زخمی‌شده
رائون ویو
همون روز باید بهشون میگفتم که چه اتفاقی افتاده ولی میترسیدم بلایی سر سویون بیارن
خدا میدونه الان قراره چه اتفاقی بیفته
پایان رائون ویو
جیمین:یعنی سویون دست رائونو بریده؟اونم باچاقو؟
کوک:درسته
تهیونگ:این فیلمو از کجا پیدا کردی کوک؟
کوک:هیچوقت توانایی های منو دست کم نگیرید...دوربینای مدرسه رو هک کردم.
جیمین:بلایی سر سویون بیارم که مرغای اسمون براش زار بزنن
تهیونگ:بامیخکوب سوراخش میکنم
رائون از پشت‌سر:ازتون خواهش میکنم کاری باهاش نداشته باشید
تهیونگ:تو یکی حرف نزن که تنبیهت هنوز سرجاشه
رائون:هرچقدر میخواید منو تنبیه کنید ولی کاری با سویون نداشته باشید
جیمین:اخرش این مهربونیت برات دردسر درست میکنه
رائون:اشکالی نداره.
.
.
.
.
🌻